صدام؛ مستبد جنگ طلب
صدام؛ مستبد جنگ طلب
صدام؛ مستبد جنگ طلب
نويسنده: گروه خارجي
صدام حسين ديکتاتور عراقي، در طول زندگي اش جنايت هاي باورنکردني زيادي انجام داد
صدام حسين- رئيس جمهور سابق و ديکتاتور جنگ طلب کشور عراق- که از شانزدهم جولاي سال 1979 تا نهم آوريل سال 2003 بر اين کشور حکومت مي کرد. يکي از اعضاي اصلي حزب بعث عراق به شمار مي رفت. او در کودتاي سال 1968 ميلادي( 1347 شمسي) که منجر به حکومت طولاني حزب بعث در عراق شد، نقشي کليدي داشت. صدام که نايب رئيس زبردست دايي خود را ارتشبد حسن البکر بود توانست با تشکيل نيروهاي امنيتي سرکوبگر و تحميل نيروي خود به دولت، درگيري هاي بين دولت و نيروهاي مسلح را کنترل کند. با اين حال صدام حسين با وجود رياست جمهوري ديکتاتوري اش توانسته بود بين مردم عراق خود را فردي محبوب جلوه دهد؛ گرچه دولتي که او تشکيل داده بود بسيار مستبد بود و تمام جنبش ها را - مخصوصاً آنهايي که از گروه هاي ديني يا قومي بودند و براي استقلال و خودمختاري تلاش مي کردند- تهديد کننده مي دانست و سرکوب مي کرد. بعد از حمله آمريکا و متحدانش به عراق در سال 2003 ميلادي صدام مقام خود به عنوان رئيس جمهور را از دست داد و در 13 دسامبر 2003 برابر با 22 آذر 1382 توسط نيروهاي آمريکايي دستگير شد. او را در دادگاه ويژه جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکيل شد، محاکمه کردند. صدام حسين در تاريخ يکشنبه پنجم نوامبر 2006 برابر با 14 آبان 1385 به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاريخ شنبه نهم دي 1385 در بغداد به دار آويخته شد.
طبق گزارش هاي موجود، زندانيان سياسي در دوران صدام به هيچ عنوان از حق قانوني برخوردار نبودند و تا جايي که مي شد مورد تحقير قرار مي گرفتند. زندان ابوغريب که در سال 1984 حدود هزار زنداني در آن قتل عام شدند، نمونه بارزي از اوضاع زندان ها در زمان حکومت صدام است. همچنين مدارکي وجود دارد که نشان مي دهد گاهي اوقات خود صدام اين شکنجه ها را اعمال مي کرد و افرادي را که بر ضد او، خانواده و حکومتش صحبتي مي کردند، به بدترين شکل ممکن آزار مي داد و حتي گوش و زبان آنها را با دستان خودش مي بريد .
تا چند هفته پس از سقوط بغداد، مکان صدام حسين نامعلوم بود. افراد زيادي گزارش دادند که او را ديده اند و نوارهاي صوتي زيادي به دست نيروهاي آمريکايي مي رسيد که ادعا مي کردند صداي صدام است ولي اعتبار هيچ کدام از آنها مورد تأييد قرار نگرفت. از همان زمان صدام حسين در بالاترين رده فهرست تحت تعقيب ها در سطح بين المللي قرار گرفت. بيشتر رهبران عراق دستگير شدند ولي تلاش هاي گسترده براي دستگيري او بي ثمر بود. پسران صدام، عدي و قصي که جانشينان سياسي وي تلقي مي شدند در ژوئن 2003 پس از درگيري با نيروهاي آمريکايي کشته شدند. تا اينکه خبر گزاري ها در تاريخ 14 دسامبر 2003 به نقل از جلال طالباني، رهبر کردها گزارش دادند که صدام حسين دستگير شده است. اين گزارش توسط ديگر منابع ارتش آمريکا و توني بلر- نخست وزير انگلستان- هم تأييد شد. کمي بعد پل برمر- حاکم موقت آمريکايي عراق- در کنفرانسي مطبوعاتي در بغداد با اعلام خبر دستگيري صدام گفت:« خانم ها و آقايان، صدام را گرفتيم.» خبر حقيقت داشت، صدام در ساعت 8:30 به وقت محلي روز 22 آذر ( 13 دسامبر) در عملياتي به نام « سپيده دم سرخ» و در حالي که در يک چاه در خانه اي در روستاي الدور در نزديکي تکريت پنهان شده بود دستگير شد. بعد از اعلام اين خبر بود که تصوير صدام حسين با سر و وضعي به هم ريخته و نامرتب در شبکه هاي تلويزيوني مختلف نشان داده شد. کمي بعد هويت وي با آزمايش دي ان اي تأييد شد. وضعيت سلامتي اش هم خوب اعلام شد. برمر اعلام کرد که صدام را به زودي محاکمه خواهند کرد ولي جزئيات محاکمه وي اعلام نشد. اعضاي هيأت حاکمه موقت عراق بعد از گفت و گو با صدام اعلام کردند که او از گذشته خود پشيمان نيست و معتقد است که تنها يک حاکم سختگير بوده است. بعدها اعلام شد که محل اختفاي صدام با اعتراف يکي از دستگيرشدگان به دست آمده است.
در يکي از دادگاه هاي صدام که براي رسيدگي به پرونده دجيل- بيشتر اهالي اين شهرک به اتهام تلاش براي ترور صدام قتل عام شدند- برگزار شد، در حالي که صدام و هفت نفر از مقام هاي ارشد نظامي اش که در اين واقعه مقصر بودند حضور داشتند، چند نفر اسراي قتل عام دجيل به دادگاه خوانده شدند تا عليه صدام شهادت بدهند؛ شرح وقايع و آن دوران و آنچه اين چند شاهد به زبان آورده بودند در روزنامه ساندي تايمز منتشر شد.شاهد اول زني بود که به دستور قاضي دادگاه و به خاطر مسائل امنيتي هيچ وقت اسمش فاش نشد؛ او از پشت پرده صحبت مي کرد و صدايش هم بعد از تغيير داده شدن به کمک ابزارهاي صوتي پخش مي شد. اين زن درباره روزي که اسير شده بود گفت:« وقتي که اسير شدم، 16 سال بيشتر نداشتم. چند سرباز عراقي به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند. با شوک الکتريکي مرا شکنجه مي دادند و هر روز تا سر حد مرگ کتک مي زدند.» وقتي در دادگاه از اين زن سؤال شد که آيا مورد آزار و اذيت جنسي هم قرار گرفته يا نه، سرش را به نشانه تأييد تکان داد و شروع به گريه کرد. بعد از شنيدن اين صحبت ها وقتي قاضي دادگاه از او پرسيد که از کدام يک از متهمان شکايت دارد؟ زن فقط به صدام اشاره کرد و گفت:« وقتي هزاران نفر مثل من زنداني و شکنجه شدند چه کسي جز اين مرد مسبب همه اينهاست؟» شاهد بعدي پيرزن 74 ساله اي بود که از اسارت چهار ساله خود و خانواده اش در زندان ابوغريب صحبت کرد و گفت:« از شدت شکنجه نمي توانستم چيزي بخورم. يکي از خويشاوندانم باردار بود و در همان زندان کودکش را به دنيا آورد اما نگهبان ها نوزاد را از او جدا کردند و به هيچ کس اجازه ندادند تا به آن زن کمک کند و متأسفانه مدتي بعد آن نوزاد مرد.»
شاهد سوم که يک مرد بود، براي دادگاه توضيح داد که مأمورهاي گارد امنيتي چطور او و پدرش را اسير کردند و چطور پدرش زير ضربه هاي شکنجه دوام نياورد و کشته شد. اين مرد گفت:« در زندان مردها را به سلول زن ها مي بردند و آنها را وادار مي کردند تا براي ترساندن زن ها صداي سگ دربياورند و فرياد بکشند.» نکته عجيب در اين قسمت از دادگاه اين بود که زماني که اين مرد در حال صحبت کردن بود، صدام که در تمام اين مدت ساکت نشسته بود و فقط يادداشت بر مي داشت به حرف آمد و به قاضي دادگاه گفت:« شما بايد بياييد و قفس مرا ببينيد. اکنون که اسير هستم؛ در قفس آهني اي که رويش چادر مي کشند نگهداري مي شوم» و سپس با صداي بلند فرياد زد که در جلسه دادگاه بعدي شرکت نمي کند.
اين ماجرا فقط يکي از قتل عام هاي شيعيان به دستور قصي بود که در سال 1991 با حضور خود قصي رخ داد و او در دوران حکومت پدرش، جنايت هاي بيشمار ديگري را انجام داد. براي مثال قتل عام 15 نفر از اعضاي يک خانواده شيعه به دست خود قصي از ديگر اعمال فجيعي بود که او در بغداد مرتکب شد. وفاداري بي قيد و شرط قصي به پدرش، باعث شد کم کم در مقام خود ارتقا پيدا کند و به فرماندهي گارد جمهوري خواه و سازمان امنيت خاص عراق دربيايد. تا جايي که تا قبل از براندازي حکومت صدام، قصي دومين مرد قدرتمند عراق و به عنوان اصلي ترين عنصر در زنداني کردن مخالفان سياسي و شکنجه خانواده هاي آنها شناخته شده بود.
با وجود اينکه عدي برادر بزرگ تر بود اما مانند قصي پست هاي مهم مملکتي را برعهده نداشت، البته عدي رئيس کميته المپيک عراق هم بود و بسياري از برنامه هاي تلويزيوني اين کشور پيش از آنکه پخش شود حتماً بايد به تأييد عدي مي رسيد. نکته جالب اينجا بود که چون او به برادر کوچک ترش حسودي مي کرد تا جايي که مي توانست از پخش تصوير قصي از تلويزيون جلوگيري مي کرد. عدي در کنار اين مسؤوليت ها رهبري گروه فداييان صدام را هم برعهده داشت. طبق مدارک موجود، صدام به پسر دومش علاقه بيشتري داشت البته به خاطر اينکه قصي در کارهاي سياسي مملکت بيشتر از برادر بزرگ ترش به او کمک مي کرد.
با اينکه عدي فرزندي نداشت اما قصي چهار فرزند داشت و به گفته يکي از مأموران گارد جمهوري، بعضي وقت ها که قصي جلسه يا کار مهمي نداشت دو پسر خود را به سازمان مي آورد و در آنجا با آنها بازي مي کرد. به گفته سلمان عبدالله، باغبان شخصي کاخ قصي، او خيلي وسواسي بود و وقتي که با همکاران و دوستانش روبوسي مي کرد به سرعت به حمام مي رفت و صورتش را تميز مي کرد و حتي اگر يکي از فرزندانش هم او را در آغوش مي گرفت فوراً خدمه را صدا مي زد تا لباس هايش را تميز کنند.
عدي پس از کشيدن نقشه قتل آنها اين دو نفر را به يک خانه ويلايي در حومه بغداد برد و درست در لحظه اي که آنها در حال بيرون آمدن از ساختمان بودند، گروهي که توسط عدي اجير شده بودند و بين آنها علي شيميايي پسر عموي صدام هم ديده مي شد، حمله خود را آغاز کردند و با شليک گلوله مسلسل هاي خودکار آنها را ترور کردند. دختران صدام پس از اين واقعه هيچ وقت پدر خود را نبخشيدند و هميشه در صحبت هايشان به اينکه به خاطر اين موضوع از پدرشان کينه به دل دارند، اشاره مي کردند. آنها در آگوست 2003 به همراه نه فرزندشان به اردن پناهنده شدند.
منبع: همشهري سرنخ، شماره 61.
صدام حسين- رئيس جمهور سابق و ديکتاتور جنگ طلب کشور عراق- که از شانزدهم جولاي سال 1979 تا نهم آوريل سال 2003 بر اين کشور حکومت مي کرد. يکي از اعضاي اصلي حزب بعث عراق به شمار مي رفت. او در کودتاي سال 1968 ميلادي( 1347 شمسي) که منجر به حکومت طولاني حزب بعث در عراق شد، نقشي کليدي داشت. صدام که نايب رئيس زبردست دايي خود را ارتشبد حسن البکر بود توانست با تشکيل نيروهاي امنيتي سرکوبگر و تحميل نيروي خود به دولت، درگيري هاي بين دولت و نيروهاي مسلح را کنترل کند. با اين حال صدام حسين با وجود رياست جمهوري ديکتاتوري اش توانسته بود بين مردم عراق خود را فردي محبوب جلوه دهد؛ گرچه دولتي که او تشکيل داده بود بسيار مستبد بود و تمام جنبش ها را - مخصوصاً آنهايي که از گروه هاي ديني يا قومي بودند و براي استقلال و خودمختاري تلاش مي کردند- تهديد کننده مي دانست و سرکوب مي کرد. بعد از حمله آمريکا و متحدانش به عراق در سال 2003 ميلادي صدام مقام خود به عنوان رئيس جمهور را از دست داد و در 13 دسامبر 2003 برابر با 22 آذر 1382 توسط نيروهاي آمريکايي دستگير شد. او را در دادگاه ويژه جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکيل شد، محاکمه کردند. صدام حسين در تاريخ يکشنبه پنجم نوامبر 2006 برابر با 14 آبان 1385 به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاريخ شنبه نهم دي 1385 در بغداد به دار آويخته شد.
هيولايي که سقط نشد
مار در آستين البکر
قدرت در دوران رياست جمهوري
زندانيان سياسي
طبق گزارش هاي موجود، زندانيان سياسي در دوران صدام به هيچ عنوان از حق قانوني برخوردار نبودند و تا جايي که مي شد مورد تحقير قرار مي گرفتند. زندان ابوغريب که در سال 1984 حدود هزار زنداني در آن قتل عام شدند، نمونه بارزي از اوضاع زندان ها در زمان حکومت صدام است. همچنين مدارکي وجود دارد که نشان مي دهد گاهي اوقات خود صدام اين شکنجه ها را اعمال مي کرد و افرادي را که بر ضد او، خانواده و حکومتش صحبتي مي کردند، به بدترين شکل ممکن آزار مي داد و حتي گوش و زبان آنها را با دستان خودش مي بريد .
تعقيب و دستگيري
تا چند هفته پس از سقوط بغداد، مکان صدام حسين نامعلوم بود. افراد زيادي گزارش دادند که او را ديده اند و نوارهاي صوتي زيادي به دست نيروهاي آمريکايي مي رسيد که ادعا مي کردند صداي صدام است ولي اعتبار هيچ کدام از آنها مورد تأييد قرار نگرفت. از همان زمان صدام حسين در بالاترين رده فهرست تحت تعقيب ها در سطح بين المللي قرار گرفت. بيشتر رهبران عراق دستگير شدند ولي تلاش هاي گسترده براي دستگيري او بي ثمر بود. پسران صدام، عدي و قصي که جانشينان سياسي وي تلقي مي شدند در ژوئن 2003 پس از درگيري با نيروهاي آمريکايي کشته شدند. تا اينکه خبر گزاري ها در تاريخ 14 دسامبر 2003 به نقل از جلال طالباني، رهبر کردها گزارش دادند که صدام حسين دستگير شده است. اين گزارش توسط ديگر منابع ارتش آمريکا و توني بلر- نخست وزير انگلستان- هم تأييد شد. کمي بعد پل برمر- حاکم موقت آمريکايي عراق- در کنفرانسي مطبوعاتي در بغداد با اعلام خبر دستگيري صدام گفت:« خانم ها و آقايان، صدام را گرفتيم.» خبر حقيقت داشت، صدام در ساعت 8:30 به وقت محلي روز 22 آذر ( 13 دسامبر) در عملياتي به نام « سپيده دم سرخ» و در حالي که در يک چاه در خانه اي در روستاي الدور در نزديکي تکريت پنهان شده بود دستگير شد. بعد از اعلام اين خبر بود که تصوير صدام حسين با سر و وضعي به هم ريخته و نامرتب در شبکه هاي تلويزيوني مختلف نشان داده شد. کمي بعد هويت وي با آزمايش دي ان اي تأييد شد. وضعيت سلامتي اش هم خوب اعلام شد. برمر اعلام کرد که صدام را به زودي محاکمه خواهند کرد ولي جزئيات محاکمه وي اعلام نشد. اعضاي هيأت حاکمه موقت عراق بعد از گفت و گو با صدام اعلام کردند که او از گذشته خود پشيمان نيست و معتقد است که تنها يک حاکم سختگير بوده است. بعدها اعلام شد که محل اختفاي صدام با اعتراف يکي از دستگيرشدگان به دست آمده است.
وضعيت صدام در حبس
شکنجه گاه مرگ
در يکي از دادگاه هاي صدام که براي رسيدگي به پرونده دجيل- بيشتر اهالي اين شهرک به اتهام تلاش براي ترور صدام قتل عام شدند- برگزار شد، در حالي که صدام و هفت نفر از مقام هاي ارشد نظامي اش که در اين واقعه مقصر بودند حضور داشتند، چند نفر اسراي قتل عام دجيل به دادگاه خوانده شدند تا عليه صدام شهادت بدهند؛ شرح وقايع و آن دوران و آنچه اين چند شاهد به زبان آورده بودند در روزنامه ساندي تايمز منتشر شد.شاهد اول زني بود که به دستور قاضي دادگاه و به خاطر مسائل امنيتي هيچ وقت اسمش فاش نشد؛ او از پشت پرده صحبت مي کرد و صدايش هم بعد از تغيير داده شدن به کمک ابزارهاي صوتي پخش مي شد. اين زن درباره روزي که اسير شده بود گفت:« وقتي که اسير شدم، 16 سال بيشتر نداشتم. چند سرباز عراقي به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند. با شوک الکتريکي مرا شکنجه مي دادند و هر روز تا سر حد مرگ کتک مي زدند.» وقتي در دادگاه از اين زن سؤال شد که آيا مورد آزار و اذيت جنسي هم قرار گرفته يا نه، سرش را به نشانه تأييد تکان داد و شروع به گريه کرد. بعد از شنيدن اين صحبت ها وقتي قاضي دادگاه از او پرسيد که از کدام يک از متهمان شکايت دارد؟ زن فقط به صدام اشاره کرد و گفت:« وقتي هزاران نفر مثل من زنداني و شکنجه شدند چه کسي جز اين مرد مسبب همه اينهاست؟» شاهد بعدي پيرزن 74 ساله اي بود که از اسارت چهار ساله خود و خانواده اش در زندان ابوغريب صحبت کرد و گفت:« از شدت شکنجه نمي توانستم چيزي بخورم. يکي از خويشاوندانم باردار بود و در همان زندان کودکش را به دنيا آورد اما نگهبان ها نوزاد را از او جدا کردند و به هيچ کس اجازه ندادند تا به آن زن کمک کند و متأسفانه مدتي بعد آن نوزاد مرد.»
شاهد سوم که يک مرد بود، براي دادگاه توضيح داد که مأمورهاي گارد امنيتي چطور او و پدرش را اسير کردند و چطور پدرش زير ضربه هاي شکنجه دوام نياورد و کشته شد. اين مرد گفت:« در زندان مردها را به سلول زن ها مي بردند و آنها را وادار مي کردند تا براي ترساندن زن ها صداي سگ دربياورند و فرياد بکشند.» نکته عجيب در اين قسمت از دادگاه اين بود که زماني که اين مرد در حال صحبت کردن بود، صدام که در تمام اين مدت ساکت نشسته بود و فقط يادداشت بر مي داشت به حرف آمد و به قاضي دادگاه گفت:« شما بايد بياييد و قفس مرا ببينيد. اکنون که اسير هستم؛ در قفس آهني اي که رويش چادر مي کشند نگهداري مي شوم» و سپس با صداي بلند فرياد زد که در جلسه دادگاه بعدي شرکت نمي کند.
محاکمه
مرگ ديکتاتور
فاجعه دجيل
فاجعه قوم فيليه
خيانت مساوي با مرگ
دو جنايت در يک واقعه
زندگي شخصي صدام
عدي پسر بزرگ تر شيطان
قصي پسر کوچک تر شيطان
اين ماجرا فقط يکي از قتل عام هاي شيعيان به دستور قصي بود که در سال 1991 با حضور خود قصي رخ داد و او در دوران حکومت پدرش، جنايت هاي بيشمار ديگري را انجام داد. براي مثال قتل عام 15 نفر از اعضاي يک خانواده شيعه به دست خود قصي از ديگر اعمال فجيعي بود که او در بغداد مرتکب شد. وفاداري بي قيد و شرط قصي به پدرش، باعث شد کم کم در مقام خود ارتقا پيدا کند و به فرماندهي گارد جمهوري خواه و سازمان امنيت خاص عراق دربيايد. تا جايي که تا قبل از براندازي حکومت صدام، قصي دومين مرد قدرتمند عراق و به عنوان اصلي ترين عنصر در زنداني کردن مخالفان سياسي و شکنجه خانواده هاي آنها شناخته شده بود.
با وجود اينکه عدي برادر بزرگ تر بود اما مانند قصي پست هاي مهم مملکتي را برعهده نداشت، البته عدي رئيس کميته المپيک عراق هم بود و بسياري از برنامه هاي تلويزيوني اين کشور پيش از آنکه پخش شود حتماً بايد به تأييد عدي مي رسيد. نکته جالب اينجا بود که چون او به برادر کوچک ترش حسودي مي کرد تا جايي که مي توانست از پخش تصوير قصي از تلويزيون جلوگيري مي کرد. عدي در کنار اين مسؤوليت ها رهبري گروه فداييان صدام را هم برعهده داشت. طبق مدارک موجود، صدام به پسر دومش علاقه بيشتري داشت البته به خاطر اينکه قصي در کارهاي سياسي مملکت بيشتر از برادر بزرگ ترش به او کمک مي کرد.
با اينکه عدي فرزندي نداشت اما قصي چهار فرزند داشت و به گفته يکي از مأموران گارد جمهوري، بعضي وقت ها که قصي جلسه يا کار مهمي نداشت دو پسر خود را به سازمان مي آورد و در آنجا با آنها بازي مي کرد. به گفته سلمان عبدالله، باغبان شخصي کاخ قصي، او خيلي وسواسي بود و وقتي که با همکاران و دوستانش روبوسي مي کرد به سرعت به حمام مي رفت و صورتش را تميز مي کرد و حتي اگر يکي از فرزندانش هم او را در آغوش مي گرفت فوراً خدمه را صدا مي زد تا لباس هايش را تميز کنند.
قتل دامادهاي صدام
عدي پس از کشيدن نقشه قتل آنها اين دو نفر را به يک خانه ويلايي در حومه بغداد برد و درست در لحظه اي که آنها در حال بيرون آمدن از ساختمان بودند، گروهي که توسط عدي اجير شده بودند و بين آنها علي شيميايي پسر عموي صدام هم ديده مي شد، حمله خود را آغاز کردند و با شليک گلوله مسلسل هاي خودکار آنها را ترور کردند. دختران صدام پس از اين واقعه هيچ وقت پدر خود را نبخشيدند و هميشه در صحبت هايشان به اينکه به خاطر اين موضوع از پدرشان کينه به دل دارند، اشاره مي کردند. آنها در آگوست 2003 به همراه نه فرزندشان به اردن پناهنده شدند.
منبع: همشهري سرنخ، شماره 61.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}